فرهنگ سازمانی ( قسمت دوم )
فرهنگ سازمانی دربرگیرنده مدیریت و رفتار سازمانی است که در قسمت اول مقاله به آن اشاره نمودیم.
اجزای فرهنگ سازمانی:
۱. ارزشها:
درون انواع مختلف فرهنگهای سازمانی، ارزشهای فراوان بسیاری وجود دارند. هر سازمانی بایستی به فراخور موقعیت خود ارزش گذاری کند. از جملهی این ارزشها میتوان به موارد ذیل اشاره کرد:
تاکید بر دستیابی به اهداف سازمان
تمرکز بر کار تیمی و گروهی
تاکید بر رعایت صبر و انصاف در مواجهه با افراد
توجه به جزيیات، بررسی و تحلیل مشکلات
ثبات، امنیت شغلی و حرکت در مسیر از پیش تعیین شده
۲. سلسله مراتب:
ارزش گذاری این اصل در فرهنگ سازمانی نشان میدهد که مجموعه تا چه اندازه به شخصیت و جایگاه شغلی افراد اهمیت میدهد. هر مجموعهای از سه سطح سلسله مراتبی “شدید، متوسط، ضعیف“ برخوردار است.
سازمانهایی که سلسله مراتب شدید دارند، ساختار سازمانی منظم و مشخصی دارند و کارمندان در چهارچوبی کاملا رسمی فعالیت میکنند.
سلسله مراتب متوسط، ساختار سازمانی منظم و مشخصی دارد ولی عملکرد کارکنان مطلقا رسمی نیست و فعالیت غیرمستقیم نیز پذیرفته شده است.
سازمانهایی با سلسله مراتب ضعیف، ساختار منظمی ندارند و شرح وظایف کارکنان آزاد است و این امکان را دارند که موقغیت شغلی خود را به چالش بکشند.
۳. سطح ضرورت:
این جزء از فرهنگ سازمانی تعیین کنندهی میزان سرعتی است که هر مجموعه برای تصمیم گیری و نوآوری در کسب و کار خود به آن نیاز دارد.
سازمان هایی که سطح ضرورت بالاتری دارند برای پاسخ به نیاز بازار بایستی با سرعت بیشتری در این مورد عمل کنند تا قادر به پاسخگویی به خواستههای در حال تغییر بازار باشند.
سازمانی با سطح ضرورت متوسط، با سرعتی منطقی و معقول پیش میرود.
سازمان با سطح ضرورت پایین، کیفیت را در اولویت قرار میدهد و به آرامی بر روی پروژههای خود کار میکند.
خرده فرهنگهای سازمانی:
هرسازمانی علاوه برفرهنگ کلی که در مجموعهی خود تحت عنوان فرهنگ سازمانی بنا مینهد ممکن است خرده فرهنگهایی نیز داشته باشد. این خرده فرهنگها دربارهی کل سازمان و تمامی واحدهای آن صدق نمیکند. بلکه ممکن است بخشها و یا حتی افراد مشخصی را شامل شود. اما با این حال ممکن است فرهنگ کلی مجموعه را تحت تاثیر قرار دهد و یا مشکلاتی را در کسب و کار بوجود آورد.
شکل دهی فرهنگ سازمانی:
فرهنگ سازمانی همان “روال کاری معمول یک سازمان“ است . مدیران قادر نخواهند بود که بطور کامل بر فرهنگ یک مجموعه احاطه یابند اما میتوانند نقش خود را به قدر کفایت در آن ایفا کنند. برای ایجاد خط فرهنگی بایسی تمرکز خود را بر روی اهداف و ویژگیهایی که قصد داریم بیشتر دیده شوند بگذاریم و برای آنها برنامه ریزی کنیم.
توسعه فرهنگ سازمانی:
فرهنگ سازمانی در نتیجه برخی آداب و رسوم، عادتها، هنجارها، ارزشها و… موجود در سازمان شکل میگیرد. با گسترش این آداب و رسوم و عادات، میتوانیم امور فرهنگی خود را توسعه دهیم.
فرهنگ سازمانی در اغلب موارد بطور طبیعی شکل میگیرد اما بعضا نیز برای دستیابی به آن برنامهریزیهایی صورت میگیرد. این برنامهریزیها برمبنای ارزشهای تعریف شدهی سازمان میباشد که توسط رهبر سازمان انجام میشود. در مواردی که ایجاد فرهنگ در مجموعه بر مبنای برنامهریزیهای از پیش تعیین شده است، بررسی و توسعهی آن نیز راحتتر خواهد بود. برای این منظور سازمان میتواند تیمی را برای ارزیابی ارزش های کسب و کار مربوطه شکل دهد. این تیم در ارتباط مستقیم با مدیر سازمان برای ایجاد فرهنگهای سازمانی مناسب خواهد بود.
خلاصه مقاله:
با تعریفی که از فرهنگ سازمانی ارائه شد دریافتیم که ریشهی این فرهنگ در باور و اعتقادات اعضای سازمان است. اما این عقاید و باورهای درونی منعطف و قابل تغییر هستند. درواقع یک از شروط این نوع از فرهنگ، قابلیت انعطاف آن در برابر تغییرات کسب و کار است. لازم به ذکر است که این مسئله از اصلیترین دلایل رضایت و یا عدم رضایت کارمندان از سازمانی است که در آن فعالیت مینمایند.