هوش هیجانی و مدیریت بحران
هوش هیجانی بخش اعظمی از زندگی ما را شامل میشود چرا که درواقع احساسات ما نشات گرفته از هیجانات ما میباشد. لذا عدم توجه و مدیریت صحیح هیجانات منجربه سوءمدیریت و صرف هزینههای هنگفت خواهد شد. مدیران خوب و تاثیر گذار مدیرانی هستند که توانایی کنترل و احاطه بر هیجانات خود را دارند. اینگونه مدیران بیشتر در مرکز توجه، علاقه و اعتماد کارمندان هستند. چرا که در مواقع بحران، مدیریت بهتری بر اوضاع بحرانی خواهند داشت.
هوش هیجانی:
اصطلاح هوش هیجانی از دو ترکیب هوش به معنای توانایی یادگیری، کسب دانش، حل مشکلات، و هیجان به معنای احساسات و عواطف مختلف انسانی مانند غم و شادی و خشم و ترس و اضطراب و… تشکیل شده است.
عبارت هوش هیجانی به معنای توانایی شناخت و کنترل عواطف و احساسات مختلف در موقعیتهای مشخص و متفاوت میباشد. در مقالهی هوش هیجانی بطور کامل به این موضوع و ابعاد مختلف آن پرداختهایم.
بحران و مدیریت بحران:
ما در عرف بحران را معمولا در مواقع مواجهه با خطرات و بلایای طبیعی بکار میبریم. اما این تمام ماجرا نیست. بلایای طبیعی همچون سیل و زلزله تنها بخشی از مفهوم وسیع و گسترده ی بحران را شامل میشوند. در بحثهای درون سازمانی ما بحران را در موضوعات اقتصادی و اجتماعی و سیاسی داریم. بعنوان مثال تغییرات اقتصادی و کاهش یا افزایش قیمت ها میتواند کسب و کارها را با بحران مواجه سازد. و یا تغییرات درون حاکمیتی نیز میتواند موجب بحران برای این قبیل سازمانها باشد.
گاها بحران ها مربوط به افراد درون سازمان است. یعنی یک فرد از کارمندان دچار بحرانهای فردی میشود و این دست از بحرانها تاثیرات مخرب و منفی بر پیکرهی سازمان نخواهد گذاشت و دور از کانون اصلی مجموعه قابل رسیدگی و حل و فصل است.
اما گاها برخی از بحران ها به اصلاح دورهای بوده و تهدید و آسیبی جدی بر پیکرهی سازمان و کسب و کارها وارد خواهند کرد. مانند تغییر قوانین، کاهش بودجه.
اشکال مختلف بحران با ۴ ویژگی مشترک به یکدیگر پیوند میخورند:
۱. مبهم، ناگهانی و غیرقابل تشخیص بودن منشا
۲. قدرت تهدید کنندهی شدید شرایط بحران زا
۳. کم بودن فرصتهای سازمان برای اتخاذ تصمیم مناسب
۴. قرارگرفتن سازمان بر سر دوراهی
مدیریت بحران عبارت است از مجموعه تصمیمات منطقی، سریع و درست ، در کوتاهترین زمان ممکن و با حداقل اشتباه. در مدیریت بحران تلاش میکنیم تا با شناسایی به موقع تهدیدات و خطرات احتمالی، از وقوع آنها پیشگیری و یا آثار مخرب ناشی از آنها را به حداقل برسانیم.
ارتباط هوش هیجانی و مدیریت بحران:
توانایی کنترل احساسات لازمهی مدیریت بحران است. هرچه یک مدیر تسلط بیشتری بر احساسات خود داشته باشد، درمواقع بحرانی تصمیمات منطقیتری اتخاذ خواهد کرد و حتی قادر خواهد بود تهدیدات را به فرصت تبدیل کند. بنابراین ارتباط تنگاتنگی میان هوش هیجانی و مدیریت بحران وجود دارد.
عوامل مختلف بسیاری در شکل گیری و بقای سازمانها وجود دارند. عواملی مانند منابع مالی، بازار فروش و… . اما یکی از اصلیترین این عوامل، نیروی انسانی است. نیروی انسانی از باب هوش هیجانی و توانایی مدیریت و انجام صحیح امور محوله، نقشی کلیدی و تاثیر گذار بر پیکرهی سازمان مربوطهی خود خواهد داشت. افرادی با هوش هیجانی بالا، دارای رویکردی مثبت و موثر خواهند بود و افراد با هوش هیجانی پایینتر ممکن است کل سازمان را با بحرانهای فراوان مواجه سازند.
تاثیر هوش هیجانی بر مدیریت بحران آنگاه نمود پیدا میکند که سازمان با بحرانی غیرقابل پبش بینی مانند ورشکستگی مواجه میگردد. هر سازمان در طول حیات کاری خود ممکن است بارها با بحرانهای مختلف دست و پنجه نرم کند. این بحرانها میتواند در زمینههای مختلف اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و یا حتی طبیعی باشد. در این شرایط مدیریت بر اساس تواناییهای ناشی از هوش هیجانی میتواند از بار ضربههای سنگین بر پیکره مجموعه و زیانهای مالی و حتی حیثیتی بکاهد.
در گذشته برای استخدام نیروهای انسانی کارآمد، بیشتر به تواناییهای هوشی آنان توجه میشد اما امروزه به واسطهی پیچیدهتر شدن شاخههای کسب و کار، اهمیت خلاقیت و همچنین بحران های مختلف در حوزههای کاری، موضوعی که بیش از پیش برای صاحبان کسب و کار حائز اهمیت است، تواناییهای هوش هیجانی افراد است.
خلاصه مقاله:
با توجه به مطالب فوق الذکر در می یابیم امروزه موفق ترین مدیران کسانی هستند که با شناخت درست و کافی از سازمان و کارمندان خود و همچنین با تکیه بر تواناییهای هوش هیجانیشان، بهترین مدیریت بحران را مواقع خاص و ویژه از خود به نمایش می گذارند. این افراد دامنه روابطی وسیعتری دارند، قابل اعتماد ترند و افراد بیشتری مایل به همکاری با آنان هستند. با درک رابطهی تنگاتنگی که میان هوش هیجانی و مدیریت بحران وجود دارد، به وضوح در مییابیم که استخدام افراد توانمند با هوش هیجانی بالا تا چه اندازه در موقعیتهای بحرانی کسب و کار و سازمان ما، از میزان آسیبهای وارده کاسته و سازمان را در مسیر مناسبتری هدایت خواهد کرد.