در بخش اول مقاله قصد داریم سبکهای مدیریتی مدیران موفق در حوزهی شغلی آنان را بررسی نماییم و در بخش دوم به سبک زندگی فردی مدیران موفق بپردازیم. همچنین برای خواندن مقالههای بیشتر در مورد مدیریت میتوانیم به صفحه بلاگ مراجعه کنید.
سبک زندگی مدیران موفق
سبک زندگی مدیران موفق بطور کلی به دو بخش تقسیم می شود: سبک زندگی فردی و سبک زندگی کاری.
اما نباید اینگونه پنداشت که این دو متمایز از یکدیگرند. تاثیر این دو سبک بر یکدیگر کاملاً متقابل است. به ویژه تاثیری که سبک زندگی فردی افراد موفق بر حیطه ی کاری آنان دارد، غیرقابل انکار و چشم پوشی است.
ما در حوزهی کاری سبک مدیریتی خاص و مشخصی نداریم. به عبارت دیگر هر مدیری و در حوزهای میبایست متناسب با همان حوزه سبکهای خاص را بکار گیرد. حتی ممکن است در یک حوزهی مشخص و در برخورد با تیمهای محتلف فعال در آن حوزه سبکهای رفتاری متفاوتی نیاز باشد.
در واقع آنچه که بایستی یک مدیر موفق بداند و به آن پایبند باشد این است که با مجموعهی تحت مدیریت خود چگونه رفتاری داشته باشد که بالاترین بازدهی و موثرترین نتیجه را کسب نماید.
درفضای کسب و کار، سبکهای مدیریتی متفاوتی وجود دارد که هر مدیر به فراخور ویژگیهای شخصی و مجموعهای که با آن کار میکند یک سبک را در پیش میگیرد.
مقالات مرتبط: نقش مدیران در اصول مدیریت نظریه هنری مینتزبرگ
انواع سبکهای مدیریتی
۱) سبک مدیریتی سلطهگر:
در این سبک مدیریتی مدیر میکوشد تا نظارتی سلطهگرانه بر کارمندان خود داشته باشد. درواقع در این حالت نگاه بالا به پایین وجود دارد. مدیر دستور می دهد و کارمند بدون هیچگونه چون و چرا اجرا میکند. فواید این سبک بیشتر در مواقع بحرانی و حساس که سرعت عمل بالایی را میطلبد به چشم میخورد. در چنین مواقعی لازم است یک نفر صادر کنندهی دستورات لازم و سایرین اجرا کنندهی آنها باشند. بطور کلی و در سایر مواقع اجرای این سبک پیشنهاد نمیشود. چرا که ممکن است باعث دلزدگی و تنفر کارمندان، پایین آمدن راندمان کاری و ایجاد روابط کاری ضعیف گردد.
۲) سبک مدیریتی مشاورهای و مشورتی:
در این روش، مدیر موفق کارمندان را در تصمیم گیریهای مربوط به برنامههای راهبردی مجموعه همراه میکند. مدیر قبل از هر اقدام و تصمیمی، در جلسه ای با حضور تیم خود برنامه ها را بررسی و با مشورت آنان به یک تصمیم نهایی میرسد. این کار انگیزه و توانمندی کارمندان را بالا برده و به تلاش های آنان در جهت اهداف مجموعه سرعت بیشتری میبخشد. اما با این حال استفادهی بیش از حد معقول از این قابلیت موجب میشود زمام امور از دست مدیر خارج شده و مسئولیت پذیری او در برابر تصمیمات اتخاذ شده کاهش یابد. از طرفی نیز استفاده از این تکنیک بدلیل زمانبر بودن آن در مواقع فوری امکان پذیر نخواهد بود.
۳) سبک مدیریتی متقاعد کننده:
در این سبک مدیریتی نیز مانند سبک سلطهگرا، تصمیمات یک جانبه اتخاذ میشود. اما تفاوت این دو سبک در نحوهی انجام تصمیمات است. در واقع در سبک متقاعدکننده، کارمندان ابتدا برای انجام تصمیمات اتخاذ شده متقاعد میشوند و بعد با رضایت خود آن ها را انجام میدهند.
مقالات مرتبط: رهبری تیم به چه معنا است؟
عادات مدیران موفق
در ادامه به بیان برخی از عادات مدیران موفق میپردازیم.
۱) هر روز مطالعه میکنند:
مدیران موفق تشنهی یادگیریاند. آنها هرگز از مطالعه غافل نمیشوند. این افراد مطالعه را نه صرفاً بعنوان یک سرگرمی بلکه بعنوان یک وظیفه برای رسیدن به اهداف خود میدانند. همچنین مطالعه باعث افزایش قدرت تمرکز، استدلال و مهارت نویسندگی میشود.
۲) خود را به چالش میکشند:
چالشها باعث قدرت بخشیدن، تقویت و بروز تواناییهای بالفعل و همچنین افزایش اعتماد به نفس مدیران میشود. یک مدیر موفق با حل چالشهای پیش رو به خود و تواناییهایش ایمان میآورد و برای دستیابی به اهدافش قدمهای محکمتری برمیدارد. چالشها میتوانند هم باعث پیشرفت شوند و هم دردسرساز؛ و این هنر یک مدیر موفق است که بتواند آنها را تشخیص دهد.
۳) برنامه ریزی روزانه دارند:
یک مدیر موفق همواره برنامهی روزانه خود را از شب قبل معین میکند. داشتن برنامه ریزی از آشفتگیها و بی نظمیهای کاری جلوگیری میکند. شاید حتی بدون برنامه ریزی مناسب باز هم بشود کارها را به سرانجام رساند، اما تاخیر، بی نظمی و ناهماهنگی موجود در انجام کارها بخش زیادی از وقت، انرژی و توان فرد را خواهد گرفت.
۴) تکرار مداوم اهداف:
یادآوری چندبارهی اهداف در طول روز باعث تمرکز مدیر موفق بر روی مسیر رسیدن به آنها میشود. درواقع باعث میشود مدیر بارها و بارها مسیر رسیدن به اهدافش را در ذهن مرور کرده و از اینکه در مسیر درستی در حال حرکت است اطمینان حاصل نماید.
مقالات مرتبط: تفاوت رهبری و مدیریت
۵) دلایل هدف خود را میداند:
وقتی دلیل اهدافمان در زندگی به شکل دقیق مشخص باشد از انتخاب اهداف متعدد و غیرمرتبط به هم جلوگیری میکند. درواقع ذهن ما بر روی یک هدف واحد متمرکز شده، مسیر درست را در رسیدن به آن پیدا کرده و در همان مسیر حرکت میکند. وقتی دلیل اهدافمان را بدانیم هر ریسکی در مسیر رسیدن به آن ارزشمند خواهد بود. یک مدیر موفق علاوه بر اینکه هدف گزاری منظم دارد، دلایل اهدافش نیز روشن و مشخص است.
۶) خودشان را میشناسند:
یک مدیر موفق بایستی بداند که مهرهی اصلی حوزهی کاری خود است. بنابراین شناختی که او از خودش دارد عاملی مهم برای موفقیت و عملکرد صحیح و مناسب خود و کارمندانش میباشد. زمانی که مدیر نقاط ضعف و قدرت خود را بشناسد در برقراری ارتباط با کارمندان خود دقت بیشتری خواهد داشت و در مواقع بحرانی عکس العمل منطقی و مناسبتری از خود بروز میدهد.
باید های یک مدیر خوب:
۱. آرامش:
یک مدیر زمانی که در اوج آشوب و فشار روانی باشد، توانایی مدیریت صحیح و تمرکز بر روی مسائل، مشکلات احتمالی و اهداف مجموعهی خود را ندارد. بنابراین یکی از باید های یک مدیر خوب، توانایی حفظ آرامش در مواقع حساس و تنش زاست. توانایی آرام ماندن در مواقع بحرانی، مدیر را به یک مدیر قابل تبدیل میکند که توانایی کنترل شرایط بحرانی را داراست. او میتواند در این شرایط، برنامهریزی دقیق و مناسبی داشته باشد و نقطهی اتکای کارمندان خود قرار گیرد.
۲. قابل اعتماد بودن:
قابل اعتماد بودن، یکی از باید های مهم در این زمینه است. زمانی که یک مدیر قابل اعتماد از دید سایرین باشیم، اشتیاق آنها برای همکاری با ما افزایش مییابد. درواقع با این ویژگی، از خودمان یک شخصیت کاریزماتیک در نگاه دیگران میسازیم که تمایلشان برای برقراری ارتباط و ایجاد صمیمیت با ما افزایش مییابد.
۳. اعتماد به نفس:
اعتماد به نفس موجب میشود که مدیر بتواند بر ذهن و تواناییهای خود تسلط یابد و در تصمیم گیریهای خود موفق عمل کند. یک مدیر خوب باید بتواند به دیگران نشان دهد که تصمیماتش صحیح، قاطعانه و بر پایه منطق هستند.
۴. ارتباطات:
بحث ارتباطات بسیار گسترده است. چرا که هم ارتباطات مدیر با کارمندان و هم ارتباطات کاری مدیر با شرکا و رقبای تجاری را شامل میشود. درواقع توانایی برقراری ارتباط موثر میتواند نقطهی قوت مدیریتی مدیر باشد. یک مدیر خوب باید توانایی برقراری ارتباط موثر با سایرین را داشته باشد. یعنی بتواند با کلام خود، تاثیر مثبتی بر سایرین بگذارد.
نباید های یک مدیر خوب:
۱. دخالت در امور جزئی:
یک مدیر نباید خود را درگیر مسائل جزئی که در حیطه وظایف سایر کارمندان هست بنماید. ضمن اینکه علیالاصول کارمندان در محیط کاری و وظایف خود، خواستار استقلال و آزادی عمل هستند. دخالتهای نابهجا و مداوم مدیر میتواند از بار مسئولیت پذیری، تمرکز و حتی امنیت شغلی کارمندان کم کند.
۲. رفتار مشابه با همهی کارمندان:
شاید در نگاه اول اینطور به نظر برسد که این مورد برخلاف عدالت است. اما موضوع این است که در یک محیط کاری، همهی کارمندان در یک سطح و با توانایی های مشابه نیستند. برخی از کارمندان توانمندتر و مایل به استقلال در انجام وظایف خود و برخی دیگر نیازمند نظارت، آموزش و راهنماییهای مداوم رئیس خود هستند. بنابراین رویکرد مدیر یک مجموعه در مواجهه با طیف متفاوتی از کارمندان، باید رویکردی متفاوت باشد.
۳. اتخاذ تصمیمات متزلزل:
از دیگر نباید ها، اتخاذ تصمیمات متزلزل و یا عمل برخلاف تصمیمات از پیش گرفته شده است. تصمیماتی که مدیر میگیرد بایستی قطعی، مطمئن و همراه با استدلال منطقی باشد. اگر تصمیمات مدیر لحظهای، بی دوام و بدون توجیهات منطقی باشد، اعتماد کارمندان را نسبت به او زایل میکند.
کلام آخر
ما در این مقاله ۳ نمونه از رایج ترین سبکهای مدیریتی را بیان کردیم. اما نکتهی حائز اهمیت در این زمینه این است که اجرای سبک مدیریتی محدود به یک مورد از موارد گفته شده نیست. مدیر موفق میتواند با در نظر گرفتن مجموعه و همچنین توانمندیهای کارمندان خود چندین سبک را بطور همزمان اجرایی کند. مدیران موفق همواره در پیاده سازی سبکهای مدیریتی خود منعطف و دقیق عمل میکنند.
ذکر این نکته نیز ضروری است که استفاده از سبک مدیریتی نامناسب میتواند عواقب منفی قابل توجهی بر کسب و کار شما برجای بگذارد. عواقبی همچون کاهش بهرهوری و بازدهی، غیرفعال کردن کارمندان، ایجاد جوی مسموم برای مجموعه و مشکلات دیگری از این قبیل.
برای تبدیل شدن به یک مدیر موفق راههای زیادی وجود دارد که همهی آنها درکنار هم میتوانند شما را به نتیجهی دلخواه برسانند. ما در مجموعهی upro تبدیل شدن شما را به یک مدیر موفق و حرفهای تضمین میکنیم. برای دریافت مشاوره با متخصصان سایت یوپرودمی با شماره ۰۹۱۲۰۸۹۶۲۸۹ در تماس باشید.